سومین فرزند خانواده بلایت که از نظر ظاهری شباهتی به خانواده اش نداشت و خاطر موهای سیاه و صورت قشنگش خوش قیافه ترین بچه ی اینگل ساید بود او به هیچ وجه دعوا نمیکرد و به ندرت در گروه های ورزشی شرکت میکرد او خیالپردازی و عشق به زیبایی ها را از مادرش به ارث برده بود . او به هیچ کس علاقه نداشت و از علاقه ی اونا مردیت (دختر کشیش گلن) نیز بی خبر بود. او در جنگ جهانی اول شرکت کرد و در نبرد کورسلت کشته شد اما یاد خاطرش را در دل تمام جهانیان به خاطر سرودن شعر نی زن که به جنگ مربوط بود زنده نگه داشت.
دومین بچه ی خانواده بلایت که پسری بود با مو های مجعد وقرمز چشم های درشت و فندقی بینی خوش فرم و دهانی که از پدرش به ارث برده بود زاده خانه ی رویا بود . او پسری مصمم قابل اعتماد هرگز زیر قولش نمیزد پر حرفی نمیکرد و همیشه بدنبال واقعیت بود .او در جنگ جهانی اول شرکت میکند و به درجه ی ستوانی که آروزویش بود میرسد و با فیت مردیت دختر کشیش گلن ازدواج میکند .
اولین فرزند خانواده ی بلایت که مرده به دنیا آمد اگر او میماند خانمی به تمام عیار میشد
خدمت کار خانه ی آنی که کار های آشپز خانه را به عهده داشت و خیلی خوب از عهده این کار برآمد او کدبانویی قابل بود که دست پختش حرف نداشت او زنی وفادار به خانواده بلایت ها بود.
همسایه ی اهالی گرین گیبلز زنی خبر چین که در اولین برخورد با آنی به مشکل برخورد اما خیلی زود آنی با پرحرفی هایش جایش را در قلب ریچل باز کرد . ریچل پس از مرگ شوهرش با ماریلا در یک خانه (گیرین گیبلز ) به زندگی پرداخت.